کد مطلب:314264 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:235

شجاعت حضرت ابوالفضل
زاده حیدر حیدروار بر لشكر بتاخت. در این حمله پانصد و بیست نفر كشت. از طرفی حضرت ابی عبدالله علیه السلام در رسید. دو برادر پشت به پشت یكدیگر داده دفع دشمن از هم می نمودند، مانند پدر كه حمله بر یهودیان خیبر می فرمود زیر و زبر كردند: فریاد الحذر الحذر بلند شد. صحنه ی میدان رزم از خون ابطال سرخ و به هر جانب روی می آوردند سر بی تن و تن بی سر می ریخت.



[ صفحه 99]



مظهر فتوت

آن بهتر دو عالم و این مهتر دو كون

آن صفدر امامت و این صفدر دغا



آن مظهر فتوت و این منبع كرم

آن مطلع كرامت و این معدن سخا



آن كعبه ی سعادت و این قبله ی مراد

آن ملجأ مروت و این مأمن رجا



آن رحمت الهی و این فضل ذوالمنن

آن قامع ضلالت و این دافع بلا



بوالفضل و بوالمكارم ابوالسیف آن كه او

در فوق عرش دوی فضل و هنر زند



شاه حجاز و ماه بنی هاشم لقب

آن كه لوای نصرت و فتح و ظفر زند



با صولت و صلابت و مردی و مردمی

در روزگار تكیه به جای پدر زند



وقت نبرد با دم شمشیر تیز خویش

آتش به قلب لشكر اشرار بر زند



با تیغ آبداری كه بودی چو ذوالفقار

جمعی به خون تپنده به فوج دگر زند



عباس مثل شیر غضبناك بر عدو

هنگام رزم مشت به كشف و به سر زند



صدر ار نبود بهر تماشا بدند خلق

در آن دمی كه گفت فلك چون پدر زند [1] .



علمدار ندارد



ای وای كه شاهنشه دین یار ندارد

شد كشته اباالفضل و علمدار ندارد



افتاد علم از كف عباس دلاور

دیگر شه دین یار و مددكار ندارد



طفلان حسین تشنه لب و منتظر آب

دیگر حرمش حامی و غم خوار ندارد



[ صفحه 104]




[1] شخصيت فرماندار، سيد حسن صدر، خرداد 1332 ش.